سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر برادرانْ بزرگی فروشد، هیچ انسانی با او صمیمی نخواهد شد . [امام علی علیه السلام]
شهد شهادت
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خدا دعوتم کرده شما چه کاره اید

 ماه رجب  مبارک 

 

به به بازم اومد ماه هائی که خدا نگاه ویژه بهشون داره رجب ،شعبان ،رمضان اکه پسر انگار هم

 

این دیروز بود که توی مسجدمون داشتیم اماده می شدیم برا برگزاری مراسم اعتکاف چقدر شلوغ

 

شده بود و چقدر مشتاق برای ثبت نام و چقدر باحال اینکه از هر ده نفر که میومدن ،هفت نفر

 

جوون بودن و اخرش که ثبت نام تموم شد وچند روز بعد که موقع اومدنشون بود  رفتم توی مسجد

 

،مسجد پر شده بود از جوون که ادم خود به خود خوشش میومد  بهشون نگاه کنه . مخصوصا

 

یکسیشون که خیلی جالب دعئت شده بود(( دیراومده بود برا ثبت نام  ، این در حالی بود که چند

 

روز مونده بود به شروع اعتکاف ولی متاسفانه تمام جاها پر شده بود این بندی خدا هم  چند روز

 

مدام پشت سر هم میودم میگفت ماهم جا بدید اما این یک نفر نبود  چند تا دیگه هم بودن که

 

اصرارداشتن جاشون بدیم اما نمیشد ،نمیشد این یک نفر رو جا داد و در حق بقیه ناعدالتی کرد من

 

هم همش بهش میگفتم با با باور کن نمیشه ولمون کن دست بردار ازکلی کچلمون ولی مگه بی

 

خیال میشد یک جوون 27 ،28 ساله بود ،فوق لیسانس هم بود فوق لیسانس پزشکی ، یک

 

روزدیگه دوباره و چند باره  اومد باز اصرار کرد و من هم الارغم میل باطنیم باز بهش گفتم جا

 

نداریم و اونم باز مثل هر روز ناراحت شد و رفت دیگه هم نیومد تا بالاخره رسیدیم به شب  سیزده

 

 رجب، معتکفین یکی یکی اومدن رفتن توی مسجد همه و همه جوون بغیر از چند نفر که معلوم

 

نبود جون هستن یا پیر  اخه به دلشون نگاه میکردم جون جون بود اما به قیافشئون که نگاه میکردم

 

تمام موهاشون سفید شده بود چند تا بچه هم به چشم میحورد که معلوم بود اهل بازی گوشی هستند

 

و از هم اون اول با تمام خادم المعتکفین قرار گذاشتیم که هواشون رو داشته باشیم مبادا زیر ابی

 

برن و مزاحم عبادت بقیه بشن  از هم اون اولش گرفتیمشون زیر ذره بین همه داشتند یکی یکی

 

میومدن و با خوش امد گوئی خادم المعتکفین میرفتن توی مسجد  من هم یک سری رفتم تو مسجد

 

که یهو چشمم افتاد به هم اون جوون  که بهش چند دفعه گفته بودم جا نداریم رفتم سراغش اخه

 

مطمئن بودم ثبت نام نکرده اخه یا ایا الناس خودم مسئول ثبت نام بودم  گفتم کی ثبت نامت کرده 

 

مگه نگفتم دیگه جا نداریم  یکم جوش هم اورده بودم که هم اینجوری اومده بود جواب داد خدا ثبت

 

نامم کرده شما هم هیچ کاری نمیتونید بکنید فوری رفتم پیش مسئول ستاد اعتکاف مسجدومون گفتم

 

 حاج ناصر یک نفر هم اینجوری اومده بدون اینکه ثبت نام کرده باشه،  صداش زدن اومد   حاج

 

ناصر مسئول ستاد اعتکاف  که اون هم هم سن و سال هم اون جوون پر رو بود بهش گفت ببین   

 

شا ظاهرا ثبت نام نکردید وبهتون گفته شده جا نیست پس چرا هم اینجوری اومدید بدون اینکه به

 

کسی هم بگید  گفت  لازم نبود به کسی بگم  وقتی خدا دعوتم کرده شما هم هر کاری میخواید بکنید

 

من از اینجا تکون نمیخورم  اقای هاشمی هم با یک لبخند زیبا و باحال گفت ماهم دعاکن حالا باند

 

نشی موقع اعتکاف هم اینجوری بری توی مسجد بدون ثبت نام ها این یکی قضیش فرق میکرد                                                                               

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید مرتضی ( پنج شنبه 85/5/5 :: ساعت 3:28 صبح )


>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 15
>> مجموع بازدیدها: 28725
» درباره من

شهد شهادت

» آرشیو مطالب
تعرف های دروغین
ارزو های دراز
ماه رجب
روح اجتماعی مومن
دین یگانه رام کننده نفس اماره
از سید ذاکر امام زاده درست نکنید

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب